شیران شیروان. شیروان شهر فیلسوف اُرُد بزرگ (بزرگترین فیلسوف جهان)

شیران شیروان. شیروان شهر فیلسوف اُرُد بزرگ (بزرگترین فیلسوف جهان)

بخشی از سخنرانی بزرگ شیروان ((فیلسوف ارد بزرگ)) در دومین همایش فرهیختگان شیروان : درود بر شیروان ، شهر آزادگان ، شهر مردم نجیب و آزرم جو ، زایشگاه دودمان اشکانیان ، مردمی که طولانی ترین سلسله ی تاریخ ایران را با 470 سال بوجود آوردند .
شیران شیروان. شیروان شهر فیلسوف اُرُد بزرگ (بزرگترین فیلسوف جهان)

شیران شیروان. شیروان شهر فیلسوف اُرُد بزرگ (بزرگترین فیلسوف جهان)

بخشی از سخنرانی بزرگ شیروان ((فیلسوف ارد بزرگ)) در دومین همایش فرهیختگان شیروان : درود بر شیروان ، شهر آزادگان ، شهر مردم نجیب و آزرم جو ، زایشگاه دودمان اشکانیان ، مردمی که طولانی ترین سلسله ی تاریخ ایران را با 470 سال بوجود آوردند .

سخنان امیدبخش حکیم ارد بزرگ

امروز داشتم وبلاگ های دیگه بلاگ اسکای را نگاه می کردم رسیدم به وبلاگ :

آنچه از سر گذشت،شد سرگذشت!


http://baharozendegi.blogsky.com/1394/12/02/post-55

با این محتوای غم انگیز :
خدا به فریادم برس!

میخواستم وبلاگم رو برای همیشه ترک کنم. اما بهم ثابت شد بهش نیاز دارم. نیومدم تمام این مدت چون داغدارم. داغ بزرگی که دنیا رو برام تبدیل به یه چاردیواری کرده که دیواراش از چهار طرف به قلبم فشار میارن. خواهرم کوچکم پرواز کرد . رفت و به دنیای دیگه پیوست. اونقدر بی حاشیه و ساکت پرواز کرد که غافلگیریش زندگی تک تکمون رو اتیش زد. فقط 3 سال از من کوچکتر بود .ته تغاری خونه بود. هنوز فکر میکنم همبازی بچگیمو که چشمام تمام زنگ تفریح ها تو حیاط مدرسه پی ش میگشت رو گم کردم . خوابیده زیر خروارها خاک. لحظه اخر از لای اون پارچه سفید دیدمش زیبا و درخشان . درست مثل یه فرشته کوچک به خواب عمیفی فرو رفته بود و من...

 من یک نابود شده ام 60 روزه که اشکام خشک نشده و هرگز هم برای خواهر کوچولوم از تکاپو نمی ایسته. عزاداریم ابدیه. کی میگه خاک سرد میکنه. من بدتر از روزهای اول هستم. غمگین و تارک دنیا در لباس سوگواری. با چشمانی قرمز. بر حسب عادت و از روی دلتنگی گاهی گوشی رو برمیدارم تا بهش زنگ بزنم اونم با صدای ارومش بگه الووووو. چشمم به تصویرش تو گوشیم میوفته و. ناگهان برای هزارمین بار در این دو ماه دنیا روی سرم خراب میشه. دوباره فریاد میزنن و به سینم میکوبم و صدای ضجه هام با التماس دختر کوچولوم اروم میشه وقتی که میگه مامان گریه نکن خاله پیش خداست براش غذای بهشتی میاره و من ناچار ضجه ها و بغضهای ناتمومم رو قورت میدم و قران رو باز میکنم.

هرگز هرگز فکر نمیکردم داغ انقدر سنگین باشه. عزیزی از دست رفته که هنوز خانوادش باور ندارن سفرش رو . خیلیها همدردی کردن و خیلی ها هم به یک خدا بیامرزه اکتفا. برای خانواده که پرواز عزیزشون رو باور ندارن گفتم این جملات مثه یه بدو بیراه نامانوسه. فقط اونهایی که گفتن خداصبر بده به دلم نشست و ارومم کرد.

خواهر کوچولو باورم نمیشه دیگه هرگز نمیبینمت.هم خواهرم رو و هم بهترین خاله دخترم رو ازدست دادم. برای مرگ مشتاق شدم چون دلم برات زیاد تنگ شده. برای اروم حرف زدنت و سکوت پر معنات. خدا به فریادم برسه.

و در بخش نظرات آن دیدم مطلب بسیار جالبی هست به همراه جملات و سخنان بزرگ شهرمان شیروان حکیم ارد بزرگ افتخار جهانی شیروان لینک بخش نظرات :

http://baharozendegi.blogsky.com/comments/post-55


و محتوای آن نظر :
یه آدم مثل خودت
یکشنبه 2 اسفند 1394 ساعت 21:17
منم مثل تو بودم
وقتی ناگهان پدر و مادرم رو از دست دادم
چیزهایی که نوشتی بخش کوچکی از دردهای من بود ....
بگذار خیالت رو راحت کنم و بگم فکر نکن خودت خیلی خاصی ! و خودت بار غم ها رو به دوش می کشی و کسی هم شرایط دردناکی رو که پشت سر میزاری رو پشت سر نگذاشته !
سرت رو بالا بیار و به دنیا دوباره نگاه کن ...
جملاتی از حکیم ارد بزرگ در کتاب سرخ که منو خیلی تغییر داد را برایت می نویسم شاید باعث تغییر تو هم بشه ...
شاید...

حکیم ارد بزرگ, ارد بزرگ, سخنان حکیم ارد بزرگ, جملات حکیم ارد بزرگ, دکتر عبدالرضا عزیزی . عکس حکیم ارد بزرگ

1- برای گرامیداشت یاد رفتگان ، گیاهی بکاریم ، شیرینی ببخشاییم ، با اشک و سوگواری ، راه به جایی نمی بریم .

2- زیاده روی در سوگواری درگذشتگان ، خردمندانه نیست.

3- غمخواری با دیگران به معنای شیون و زاری کردن با آنان نیست ، غمخواری یعنی امید بخشی و آرام سازی غمزدگان.

4- قرار نیست با مرگ دیگران ما هم بمیریم و یا زندگی مان را به نکبت بکشیم ، زندگی را با ارزش بدانیم و برای بالندگی و شادی کوشش کنیم.

5- کار و همچنین کوشش های اجتماعی، بهترین آرام کننده روان های پریشان و غمگین است.

6- مراسم سوگواری درگذشتگانمان را، تنها یک روز و کوتاه برگزار کنیم.

7- یاران سوگوار خویش را ، تنها نگذاریم ، باید آنان را به زندگی دلگرم سازیم.

8- سنگینی یاد غم ها را ، با تنهایی دو چندان می کنی ، به میان آدمیان رو و در شادمانی آنها همراه شو ، لبخندها و پایکوبی آدمیان ، شکوفه های امید را در دلت بارور می سازد.

9- روان زخمی ، در تنهایی ، عفونی و خطرناک می گردد ، باید وارد گروه های فعال اجتماعی و شاد شد.

10- جهان را آغاز و انجامی نیست ، آنچه هست ، دگرگونی در گیتی است . ما دگرگونی در درون گیتی را زایش و مرگ می نامیم . ما بخشی از دگرگونی در گیتی هستیم ، دگرگونی که در نهان خود ، پویش و شکوفایی را پیگیری می کند . بروز آینده ما ، بسیار فربه تر از امروز خواهد بود ، ما در درون گیتی ، در حال پرتاب شدن هستیم ، پرتاب به سوی جایی و نمایی که هیچ چیز از آن نمی دانیم ، همان گونه که در کودکی از این جهان هیچ نمی دانستیم . میدان دید ما ، با همه فراخنایی خود ، می تواند همچون شبنمی کوچک باشد بر جهانی بسیار بزرگتر از آنچه ما امروز از گیتی در سر می پرورانیم ، پس ، گیتی بی آغاز و بی پایان است.

11- مرگ و پایانی نیست، دگرگونی و آمیختگی با گیتی، آینده همه زندگان است.

پاسخ مدیر آن وبلاگ :
ممنونم مفید بود