امروز داشتم وبلاگ های دیگه بلاگ اسکای را نگاه می کردم رسیدم به وبلاگ :
آنچه از سر گذشت،شد سرگذشت!
http://baharozendegi.blogsky.com/1394/12/02/post-55
با این محتوای غم انگیز :
خدا به فریادم برس!
میخواستم وبلاگم رو برای همیشه ترک کنم. اما بهم ثابت شد بهش نیاز دارم. نیومدم تمام این مدت چون داغدارم. داغ بزرگی که دنیا رو برام تبدیل به یه چاردیواری کرده که دیواراش از چهار طرف به قلبم فشار میارن. خواهرم کوچکم پرواز کرد . رفت و به دنیای دیگه پیوست. اونقدر بی حاشیه و ساکت پرواز کرد که غافلگیریش زندگی تک تکمون رو اتیش زد. فقط 3 سال از من کوچکتر بود .ته تغاری خونه بود. هنوز فکر میکنم همبازی بچگیمو که چشمام تمام زنگ تفریح ها تو حیاط مدرسه پی ش میگشت رو گم کردم . خوابیده زیر خروارها خاک. لحظه اخر از لای اون پارچه سفید دیدمش زیبا و درخشان . درست مثل یه فرشته کوچک به خواب عمیفی فرو رفته بود و من...
من یک نابود شده ام 60 روزه که اشکام خشک نشده و هرگز هم برای خواهر کوچولوم از تکاپو نمی ایسته. عزاداریم ابدیه. کی میگه خاک سرد میکنه. من بدتر از روزهای اول هستم. غمگین و تارک دنیا در لباس سوگواری. با چشمانی قرمز. بر حسب عادت و از روی دلتنگی گاهی گوشی رو برمیدارم تا بهش زنگ بزنم اونم با صدای ارومش بگه الووووو. چشمم به تصویرش تو گوشیم میوفته و. ناگهان برای هزارمین بار در این دو ماه دنیا روی سرم خراب میشه. دوباره فریاد میزنن و به سینم میکوبم و صدای ضجه هام با التماس دختر کوچولوم اروم میشه وقتی که میگه مامان گریه نکن خاله پیش خداست براش غذای بهشتی میاره و من ناچار ضجه ها و بغضهای ناتمومم رو قورت میدم و قران رو باز میکنم.
هرگز هرگز فکر نمیکردم داغ انقدر سنگین باشه. عزیزی از دست رفته که هنوز خانوادش باور ندارن سفرش رو . خیلیها همدردی کردن و خیلی ها هم به یک خدا بیامرزه اکتفا. برای خانواده که پرواز عزیزشون رو باور ندارن گفتم این جملات مثه یه بدو بیراه نامانوسه. فقط اونهایی که گفتن خداصبر بده به دلم نشست و ارومم کرد.
خواهر کوچولو باورم نمیشه دیگه هرگز نمیبینمت.هم خواهرم رو و هم بهترین خاله دخترم رو ازدست دادم. برای مرگ مشتاق شدم چون دلم برات زیاد تنگ شده. برای اروم حرف زدنت و سکوت پر معنات. خدا به فریادم برسه.
و در بخش نظرات آن دیدم مطلب بسیار جالبی هست به همراه جملات و سخنان بزرگ شهرمان شیروان حکیم ارد بزرگ افتخار جهانی شیروان لینک بخش نظرات :
http://baharozendegi.blogsky.com/comments/post-55
و محتوای آن نظر :
یه آدم مثل خودت
یکشنبه 2 اسفند 1394 ساعت 21:17
منم مثل تو بودم
وقتی ناگهان پدر و مادرم رو از دست دادم
چیزهایی که نوشتی بخش کوچکی از دردهای من بود ....
بگذار خیالت رو راحت کنم و بگم فکر نکن خودت خیلی خاصی ! و خودت بار غم ها رو به دوش می کشی و کسی هم شرایط دردناکی رو که پشت سر میزاری رو پشت سر نگذاشته !
سرت رو بالا بیار و به دنیا دوباره نگاه کن ...
جملاتی از حکیم ارد بزرگ در کتاب سرخ که منو خیلی تغییر داد را برایت می نویسم شاید باعث تغییر تو هم بشه ...
شاید...
1- برای گرامیداشت یاد رفتگان ، گیاهی بکاریم ، شیرینی ببخشاییم ، با اشک و سوگواری ، راه به جایی نمی بریم .
2- زیاده روی در سوگواری درگذشتگان ، خردمندانه نیست.
3- غمخواری با دیگران به معنای شیون و زاری کردن با آنان نیست ، غمخواری یعنی امید بخشی و آرام سازی غمزدگان.
4- قرار نیست با مرگ دیگران ما هم بمیریم و یا زندگی مان را به نکبت بکشیم ، زندگی را با ارزش بدانیم و برای بالندگی و شادی کوشش کنیم.
5- کار و همچنین کوشش های اجتماعی، بهترین آرام کننده روان های پریشان و غمگین است.
6- مراسم سوگواری درگذشتگانمان را، تنها یک روز و کوتاه برگزار کنیم.
7- یاران سوگوار خویش را ، تنها نگذاریم ، باید آنان را به زندگی دلگرم سازیم.
8- سنگینی یاد غم ها را ، با تنهایی دو چندان می کنی ، به میان آدمیان رو و در شادمانی آنها همراه شو ، لبخندها و پایکوبی آدمیان ، شکوفه های امید را در دلت بارور می سازد.
9- روان زخمی ، در تنهایی ، عفونی و خطرناک می گردد ، باید وارد گروه های فعال اجتماعی و شاد شد.
10- جهان را آغاز و انجامی نیست ، آنچه هست ، دگرگونی در گیتی است . ما دگرگونی در درون گیتی را زایش و مرگ می نامیم . ما بخشی از دگرگونی در گیتی هستیم ، دگرگونی که در نهان خود ، پویش و شکوفایی را پیگیری می کند . بروز آینده ما ، بسیار فربه تر از امروز خواهد بود ، ما در درون گیتی ، در حال پرتاب شدن هستیم ، پرتاب به سوی جایی و نمایی که هیچ چیز از آن نمی دانیم ، همان گونه که در کودکی از این جهان هیچ نمی دانستیم . میدان دید ما ، با همه فراخنایی خود ، می تواند همچون شبنمی کوچک باشد بر جهانی بسیار بزرگتر از آنچه ما امروز از گیتی در سر می پرورانیم ، پس ، گیتی بی آغاز و بی پایان است.
11- مرگ و پایانی نیست، دگرگونی و آمیختگی با گیتی، آینده همه زندگان است.
پاسخ مدیر آن وبلاگ :
ممنونم مفید بود
پس از سفر چند روزه بزرگترین فیلسوف جهان ، حکیم ارد بزرگ به زادگاه اجداد
خود شیروان و خستگی ده ها جلسه و برنامه گوناگون برای برگشت به تهران از
طریق فرودگاه شهید هاشمی نژاد مشهد از شهر شیروان حرکت نمودند که متاسفانه
دقایق بسرعت گذشته و زمانی برای گرفتن کارت پرواز و دادن چمدان ها به بخش
بار باقی نمانده بود که با کمک و همراهی دو عضو شایسته شرکت هواپیمائی
آسمان ، آقایان : ولی نکویی و جعفر قبادی این مشکل به سرعت به پایان رسید و
حکیم ارد بزرگ و همراهانشان با خاطره ای خوش به سوی فرودگاه مهرآیاد پرواز
نمودند . لازم دیدیم در همین جا از آقای ولی نکویی و آقای جعفر قبادی و شرکت
هواپیمایی آسمان تشکر و سپاسگذاری کنیم .
اسامی از سمت راست : غزاله شرکاء (دختر حکیم بزرگ) - ولی نکویی
(هواپیمایی آسمان) - حکیم اردبزرگ (بزرگترین فیلسوف جهان) - جعفر
قبادی
(از هواپیمایی آسمان) - کوروش محمدی (هنرمند برجسته صنایع دستی) - جلال محمدی - عارفه ارمی (همسر مجید شرکا ، برادر حکیم) -مجید شرکاء (برادر حکیم بزرگ)
اسامی از سمت راست : ولی نکویی
(هواپیمایی آسمان) - حکیم ارد بزرگ (بزرگترین فیلسوف جهان) - جعفر قبادی
(از هواپیمایی آسمان) - کوروش محمدی (هنرمند برجسته صنایع دستی) - جلال محمدی
منبع : وبسایت دیدار با حکیم ارد بزرگ
محمودیان :
چه متن زیبایی
باید ازش یک مستند درست بشه
چه شروع بسیار زیبایی از کنار خانه اجدادی بزرگ شهرمان تا روستاها و شهرهای حاشیه اترک
من واقعا حس یک مسافر رو همراه مطلب شما داشتم و اعتراف می کنم که من نمی دونستم اترک به کجا می ریزه
و چه غم انگیز که به دریا نمیرسه اما برام جالب بود روستای بی بی شیروان
این
دفعه دومی بود که اسم این روستا رو خوندم سری قبل به خاطر آن مطلبی بود که
در مورد حکیم ارد بزرگ نوشته بودند و اینجا شما باز به همان موضوع اشاره
کردین
آقای جعفرزاده خیلی ممنون از زحمتی که کشیدید.
نوشته 4 سال پیش بی بی شیروان در انجمن :
http://shirvan4.lifeme.net/t273-topic
ترگل بهادران :
دره اترک و مردم دو سوی آن باید بیش از پیش بدنبال منافع مشترکشان در سطح ملی باشند دره ایی که مردمی مهربون داره ، مردمی که بزرگترین فیلسوف تاریخ رو دارن مردمی که رودخانه شان به شورستان می رسد اما خوبی شان مثل اقیانوسه
آرش :
مقاله بی نظیری بود آقای جعفرزاده معلومه خیلی زحمت کشیدید خسته نباشید . وقتی دیدم اترک چطور دهها شهر و روستا رو به هم گره زده لذت بردم . خانم ترگل بهادران به نکته بسیار خوبی اشاره کردند مردم دره اترک باید برنامه های فرهنگی مشترکی داشته باشند ما مرزبانان ایران درسته که زبانها و ادیان گوناگونی داریم اما همیشه از ایران دفاع کرده ایم و متاسفانه امکانات کم دولتی را دریافت کرده ایم محرومیت در اینجا بیداد می کنه و خراسان شمالی جزو استانهای بسیار محروم ایران هست شهر مراوه تپه محروم ترین در استان گلستان هست . چرا ما مردم این ناحیه این قدر کم از منافع ملی نصیبمون شده بیایید با همکاری مشترک و نشاندادن توانمندی های ناحیه خودمون از صنعت توریسم بهره ببریم از مناطق دیدنیمون یاد کنیم و یه هماهنگی کلی برای بازدید و سفر به دره اترک درست کنیم . من یه دوست شیرازی اینترنتی دارم به من می گفت اگر از شیراز به طرف شمال بیام و بر فرض برسم به چالوس هیچوقت سمت راست یعنی خراسان نمیام میرم به طرف آذربایجان چون اونجا مناطق دیدنی داره و بهتره . بهش گفتم استان خراسان و گلستان هم مناطق زیبا و منحصر به فردی دارند که باید ببینی . حالا من بهش حق می دم وقتی ما از مناطق خودمون و دیدنی هامون بدرستی یادی نکردیم چه توقعی داریم دیگران به خاطر ما بیان اینجا و هزینه کنند . اما حکیم ارد بزرگ این خود باوری را در ما ایجاد کرده کافی است به قول حکیم درست اطلاع رسانی کنیم و از توانمندیهامون یاد کنیم .
پیشنهاد می کنم معاونین عمرانی در استانهای خراسان شمالی و استان گلستان از بزرگترین چهره فرهنگی دره اترک "حکیم ارد بزرگ" دعوت کنند به اتفاق بازدیدی از مسیر دره اترک داشته باشند و توانمندیهای آن را بررسی و در نهایت طی چند سخنرانی در مورد لزوم توجه به آن و راه های توسعه آن صحبت کنند و آن را رسانه ایی نمایند اوضاع این ناحیه به کلی تغییر می کند. اگر هر دوی مقامات استانداری خراسان شمالی و گلستان به عنوان مدیران اجرایی و دارای پشتوانه مالی به همراه گل سر سبد مفاخر دره اترک به این مهم بپردازند شما مطمئن باشید دره اترک از مظلومیت و بی توجهی خارج می شود . بی شک بحش خصوصی بدنبال سرمایه گذاری در جای مناسب است دره اترک می تواند فضای جذب سرمایه بخصوص در بخش توریسم و جهانگردی باشد .
شادی :
چه مطلب جالب بود
من تازه الان فهمیدم خانه نیکان حکیم کجا بوده این خانه باید بشه موزه بزرگ شیروان
واقعا
حیفه اگر یه روز بفهمیم این خانه مثل خونه جلال آل احمد و سیمین دانشور در
تهران تخریب شده تازه اون موقع به فکر آن بیفتیم که کاش آن را برای موزه
خریداری کرده بودیم این کار هم یکی از آن کارهایی است که شهرداری شیروان و
یا میراث فرهنگی استان خراسان شمالی باید انجام بدهند .
فرهاد :